تیم ملی ایران از صعود به دیدار پایانی جام ملت‌های آسیا بازماند پیشنهاد تأمین مسکن برای جوانان به‌جای پرداخت نقدی وام ازدواج به آن‌ها اجرای برنامه ۱۰۰۰ روز طلایی با هدف پیشگیری از ناهنجاری‌های مادرزادی در خراسان رضوی برگزاری اولین نشست مجمع نمایندگان زنان ادوار در مرکز امور نمایندگان قهرمانی بانوان ایرانی در رقابت‌های بین‌المللی تور جهانی تنیس ساحلی BT ۵۰ مصرف منیزیم برای زنان حیاتی است برگزیده «جایزه ادبیات عرب» پاریس و روایت های زنانه رفع مشکلات ضمانت وام دهک‌های یک تا ۵ زنان سرپرست‌خانواده توسط شهید جمهور در دولت سیزدهم رقبای تیم ملی در مسابقات مرحله مقدماتی جام ملت‌های فوتبال بانوان زیر ۲۰ سال آسیامشخص شدند نقش اساسی خانواده در شکل‌دهی به فرهنگ، هنجار‌ها و ارزش‌های اجتماعی ضرورت سیاست‌گذاری جامع و چندبُعدی برای افزایش نرخ باروری برای عدالت، برای خانواده + ویدئو پویشی برای آثار هنری بانوان هنرمند در خراسان رضوی بازی سخت با ژاپن، پیش‌روی تیم ملی بانوان در جام ملت‌های آسیا زیارت مزار شهدای مقاومت توسط ۲ هزار مادر و دختر اصفهانی روایت همسران و مادران شهدا در برنامه جبهه| در هر روایت از دفاع مقدس یک قهرمان زن وجود دارد اجرای الگوی نظام‌مند رژیم صهیونیستی در هدف قرار دادن زنان غزه
سرخط خبرها
حرم نوشت های یک خادمه | دعوت نامه مخصوص

حرم نوشت های یک خادمه | دعوت نامه مخصوص

  • کد خبر: ۲۲۴۶۰۹
  • ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۱:۵۵
کارت شناسایی کشورش را گذاشت جلوی من و گفت: «خانم با این کارت هم میشه چادر بگیرم؟» نگاهی به کارت و چهره‌اش انداختم و گفتم، بله بله، حتما بعد بدون اینکه فاصله‌ای بیفتد ادامه دادم شما چه خوب فارسی صحبت می‌کنید.
مریم دهقان
خبرنگار مریم دهقان

به گزارش شهرآرانیوز، کارت شناسایی کشورش را گذاشت جلوی من و گفت: «خانم با این کارت هم میشه چادر بگیرم؟» نگاهی به کارت و چهره‌اش انداختم و گفتم، بله بله، حتما بعد بدون اینکه فاصله‌ای بیفتد ادامه دادم شما چه خوب فارسی صحبت می‌کنید.

کمی مکث کرد و انگار خم به ابرویش بیاید از جمله‌اش گفت: «بله، پدر و مادرم ایرانی هستند ولی خودم توی بحرین به دنیا آمدم.» یاد اینکه بحرین زمانی جزئی از ایران بود افتادم و با خنده گفتم: «البته بحرین هم زمانی جزء ایران بوده و ما در هر حال یک جور‌هایی هم وطنیم.» سرش را به نشانه تایید تکان داد و لبخند کم رنگی زد. «بله درست است.» انگار او هم از این جدایی اجباری سرزمین هایمان ناراحت بود.

حرم نوشت های یک خادمه | دعوت نامه مخصوص

کارتش را ورانداز کردم، اسمش هم نام خودم بود. شیشه‌ای که بین من و او حایل بود مانع کوچکی برای بهتر شنیدن بود. صدایم را کمی بلندتر کردم «عه! چه جالب! اسم من هم مریمه»

خانم هم خدمتی ام که کنارم ایستاده بود و توی چادر دادن به زائر‌ها کمکم می‌کرد تا جمله‌ام را شنید گفت: اسم من هم مریمه.

نمی‌دانم چه شد که دلم می‌خواست با این بانوی بحرینی بیشتر صحبت کنم. سعی کردم کمی لحنم را شیرین کنم و با لبخند گفتم: «روایت داریم هر وقت در مکانی سه مریم با هم حضور داشته باشند آنجا قطعه‌ای بهشتی است؛ قالت مریم.» و بعد هر سه با هم خندیدیم.

پرسیدم اینجا چه می‌کنید؟ گفت دعوتنامه مخصوص داشتم و چند روزی آمدم مشهد. 
- «یعنی دوستی اینجا دارید که دعوت تان کرده؟!»
- «بله، یک دوست خوب به اسم امام رضا (ع)».

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.