کاهش کالری غذایی، عامل تأثیرگذار بر ایجاد اختلال قدی در کودکان سهم ۱۱ درصدی اشتغال بانوان در بخش کشاورزی تأثیرات بازی بر ارتقای سلامت روان کودکان ضرورت مدیریت وزن در دوران بارداری طرز تهیه شیرینی نسکافه‌ای با تزئین خامه + فیلم ۱۸ تا ۲۴ سالگی، بهترین بازه سنی برای بارداری روایت الناز شاکردوست از چالش‌های امروز فضای مجازی در فیلم سینمایی «گوزن‌های اتوبان» پرداخت تسهیلات ازدواج و فرزندآوری به بیش از یک میلیون متقاضی طی ۹ماهه نخست ۱۴۰۳ اهمیت نقش زنان در جهاد تبیین اثرگذاری بازی‌های گروهی بر تربیت اجتماعی کودکان کاهش استرس و اضطراب در دوران بارداری با مصرف به‌اندازه گل گاوزبان نقش مهم مصرف تخم مرغ در رشد مغز کودکان تقویت هویت ایرانی‌اسلامی کودکان با افزایش تولید اسباب‌بازی داخلی نیاز روزانه زنان به مصرف ۲۵ گرم مواد غذایی حاوی فیبر رکوردشکنی بانوی ایرانی در آمریکا | جابه‌جایی رکورد ملی دوی ۲۰۰ متر داخل سالن زنان کشور بعد از ۲۱ سال انتصاب سومین فرماندار زن در گیلان (۷ بهمن ۱۴۰۳) چالش‌های اشتغال زنان در مناطق محروم آغاز اردوی تیم ملی فوتسال زنان از ۱۴ بهمن ۱۴۰۳
سرخط خبرها
حرم نوشت های یک خادمه | دعوت نامه مخصوص

حرم نوشت های یک خادمه | دعوت نامه مخصوص

  • کد خبر: ۲۲۴۶۰۹
  • ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۱:۵۵
کارت شناسایی کشورش را گذاشت جلوی من و گفت: «خانم با این کارت هم میشه چادر بگیرم؟» نگاهی به کارت و چهره‌اش انداختم و گفتم، بله بله، حتما بعد بدون اینکه فاصله‌ای بیفتد ادامه دادم شما چه خوب فارسی صحبت می‌کنید.

به گزارش شهرآرانیوز، کارت شناسایی کشورش را گذاشت جلوی من و گفت: «خانم با این کارت هم میشه چادر بگیرم؟» نگاهی به کارت و چهره‌اش انداختم و گفتم، بله بله، حتما بعد بدون اینکه فاصله‌ای بیفتد ادامه دادم شما چه خوب فارسی صحبت می‌کنید.

کمی مکث کرد و انگار خم به ابرویش بیاید از جمله‌اش گفت: «بله، پدر و مادرم ایرانی هستند ولی خودم توی بحرین به دنیا آمدم.» یاد اینکه بحرین زمانی جزئی از ایران بود افتادم و با خنده گفتم: «البته بحرین هم زمانی جزء ایران بوده و ما در هر حال یک جور‌هایی هم وطنیم.» سرش را به نشانه تایید تکان داد و لبخند کم رنگی زد. «بله درست است.» انگار او هم از این جدایی اجباری سرزمین هایمان ناراحت بود.

حرم نوشت های یک خادمه | دعوت نامه مخصوص

کارتش را ورانداز کردم، اسمش هم نام خودم بود. شیشه‌ای که بین من و او حایل بود مانع کوچکی برای بهتر شنیدن بود. صدایم را کمی بلندتر کردم «عه! چه جالب! اسم من هم مریمه»

خانم هم خدمتی ام که کنارم ایستاده بود و توی چادر دادن به زائر‌ها کمکم می‌کرد تا جمله‌ام را شنید گفت: اسم من هم مریمه.

نمی‌دانم چه شد که دلم می‌خواست با این بانوی بحرینی بیشتر صحبت کنم. سعی کردم کمی لحنم را شیرین کنم و با لبخند گفتم: «روایت داریم هر وقت در مکانی سه مریم با هم حضور داشته باشند آنجا قطعه‌ای بهشتی است؛ قالت مریم.» و بعد هر سه با هم خندیدیم.

پرسیدم اینجا چه می‌کنید؟ گفت دعوتنامه مخصوص داشتم و چند روزی آمدم مشهد. 
- «یعنی دوستی اینجا دارید که دعوت تان کرده؟!»
- «بله، یک دوست خوب به اسم امام رضا (ع)».

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.