روایتی از «ناهید اسدی»، نخستین بانوی شهید انقلاب اسلامی در مشهد تأثیر مخرب استفاده از تلفن همراه در دوران شیردهی بر نوزاد با این ۵ نکته از مو‌های رنگ شده مراقبت کن دختر چینی مقابل دوربین آن قدر غذا خورد تا  مُرد ویدئو | مادرانه، روایتی از دلتنگی مادران شهدای مفقود الاثر | شهید علی باغشنی جدل‌های سیاسی والدین، چالش جدید کودکان تأثیر سن و وزن بر ناباروری زنان دعوت سرمربی کره‌ای از ۶ دختر خراسانی آن روی سیاه «ازدواج سفید» نقدی بر سریال «در انتهای شب» | از بی تفاوتی به طلاق تا عبور از خط قرمز‌های عاطفی عزاداری متفاوتِ زنان زیلایی برای شهدای دشت نینوا اجتماع ۱۰۰ هزار نفری دختران انقلاب برای حجاب در ورزشگاه آزادی فریاد "لبیک یاحسین" زنان قبیله بنی‌اسد در حرم سیدالشهدا(ع) طنین‌انداز شد ویدئو | مادرانه، روایتی از دلتنگی مادران شهدای مفقود الاثر | شهید برات‌علی گرجی مجلس امام‌حسین(ع) انسان‌ساز است پادکست | بفرمایید روضه | برکتی که از برپایی روضه وارد زندگی می‌شود روضه‌های امام‌حسین(ع) برکت زندگی‌ام هستند جزئیات صدور گذرنامه زیارتی بانوان تشریح شد ویدئو | جایگاه ویژه زنان در حماسه کربلا پادکست | بفرمایید روضه | حسینیه‌ای که با پس‌انداز زندگی بنا شد ویدئو | مادرانه، روایتی از دلتنگی مادران شهدای مفقود الاثر | شهید موسی خانی زاد
سرخط خبرها
حرم نوشت های یک خادمه | دعوت نامه مخصوص

حرم نوشت های یک خادمه | دعوت نامه مخصوص

  • کد خبر: ۲۲۴۶۰۹
  • ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۱:۵۵
کارت شناسایی کشورش را گذاشت جلوی من و گفت: «خانم با این کارت هم میشه چادر بگیرم؟» نگاهی به کارت و چهره‌اش انداختم و گفتم، بله بله، حتما بعد بدون اینکه فاصله‌ای بیفتد ادامه دادم شما چه خوب فارسی صحبت می‌کنید.

به گزارش شهرآرانیوز، کارت شناسایی کشورش را گذاشت جلوی من و گفت: «خانم با این کارت هم میشه چادر بگیرم؟» نگاهی به کارت و چهره‌اش انداختم و گفتم، بله بله، حتما بعد بدون اینکه فاصله‌ای بیفتد ادامه دادم شما چه خوب فارسی صحبت می‌کنید.

کمی مکث کرد و انگار خم به ابرویش بیاید از جمله‌اش گفت: «بله، پدر و مادرم ایرانی هستند ولی خودم توی بحرین به دنیا آمدم.» یاد اینکه بحرین زمانی جزئی از ایران بود افتادم و با خنده گفتم: «البته بحرین هم زمانی جزء ایران بوده و ما در هر حال یک جور‌هایی هم وطنیم.» سرش را به نشانه تایید تکان داد و لبخند کم رنگی زد. «بله درست است.» انگار او هم از این جدایی اجباری سرزمین هایمان ناراحت بود.

حرم نوشت های یک خادمه | دعوت نامه مخصوص

کارتش را ورانداز کردم، اسمش هم نام خودم بود. شیشه‌ای که بین من و او حایل بود مانع کوچکی برای بهتر شنیدن بود. صدایم را کمی بلندتر کردم «عه! چه جالب! اسم من هم مریمه»

خانم هم خدمتی ام که کنارم ایستاده بود و توی چادر دادن به زائر‌ها کمکم می‌کرد تا جمله‌ام را شنید گفت: اسم من هم مریمه.

نمی‌دانم چه شد که دلم می‌خواست با این بانوی بحرینی بیشتر صحبت کنم. سعی کردم کمی لحنم را شیرین کنم و با لبخند گفتم: «روایت داریم هر وقت در مکانی سه مریم با هم حضور داشته باشند آنجا قطعه‌ای بهشتی است؛ قالت مریم.» و بعد هر سه با هم خندیدیم.

پرسیدم اینجا چه می‌کنید؟ گفت دعوتنامه مخصوص داشتم و چند روزی آمدم مشهد. 
- «یعنی دوستی اینجا دارید که دعوت تان کرده؟!»
- «بله، یک دوست خوب به اسم امام رضا (ع)».

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.